تو خیابون به مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.
ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ یعنی واقعا متمدنانه رفتار کردیم!
کمی بعد از آنروز، یه روز غروب تو آشپزخونه مشغول پخت شام بودم. دخترم خیلی آرام اومد و کنارم ایستاد اما من یهو برگشتم خوردم بهش و انداختمش زمین ولی بدون کمترین توجهی با اخم به دخترم گفتم: اه! ازسرراه من برو کنار
قلب کوچکش شکست و رفت
اصلا نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم
وقتی خواستم روی میز غذا خوری آشپزخونه وسایل شامو بچینم چندتا گل رنگارنگ و قشنگ رو میز دیدم
بجز دخترم هیچ کس تو آشپزخونه نیومده بود.
یعنی دخترم به خاطر اینکه منو خوشحال کنه
اومده بود کنارم
در این لحظه بود که بی امان اشکهایم سرازیر شدند
زندگی را متمدنانه بسازیم
زندگی ساختنی ست
تو اگر روی رفتار خودت با دیگران کنترل داری، روی رفتارت با بچه هایت هم حتمااا می توانی کنترل داشته باشی !! اما و اگر ممنوع
آره مخصوصا با آدم های نزدیک باید مهربانانه تر بود
با سلام
برای طراحی قالب هشمند به سایت ما مرا جعه فرمایید.
نمونه کار: www.goorantaleghan.blogsky.com
ممنون از راهنمایی شما