فرزندپروری شیرین

شیرین ترین لحظات عمر یه پدر و مادر، دیدن خنده های بچه شونه، اما گاهی با یه ناراحتی شیرینی ها رو به کام خودشون تلخ می کنند! امان از روزی که مادر و پدر دیگه فرصت جبران نداشته باشند! تقدیم به پدر و مادرهای عاشق و فرزندان شیرینی که آرزوی لبخند بر لبانشان ماند

فرزندپروری شیرین

شیرین ترین لحظات عمر یه پدر و مادر، دیدن خنده های بچه شونه، اما گاهی با یه ناراحتی شیرینی ها رو به کام خودشون تلخ می کنند! امان از روزی که مادر و پدر دیگه فرصت جبران نداشته باشند! تقدیم به پدر و مادرهای عاشق و فرزندان شیرینی که آرزوی لبخند بر لبانشان ماند

کاش نحسی " ترین" ها را از بچه هامون دور کنیم!

کاش وقتی بچه هامون میرن مدرسه بهشون بگیم : عزیزم من نمی خوام تو بهترین باشی من فقط می خوام تو خوشبخت باشی اصلا مهم نیست همیشه نمره هاتو 20 بگیری جای 20 می تونی 16 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر. از "ترین" پرهیز کن خوشبختی جایی هست که خودت رو با کسی مقایسه نکنی حتی نخواه خوشبخت ترین باشی بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن همین من فکر میکنم از وقتی به دنبال پسوند "ترین" رفتیم،خوشبختی از ما گریخت از 19/75 لذت نبردیم چون: یکی 20 شده بود. از رانندگی با پراید لذت نبردیم چون: ماشینای مدل بالاتری تو خیابون بود. از بودن کنار عشقمون لذت نبردیم چون: مدرک تحصیلی و پول توی جیبش کمتر از خیلی های دیگه بود. می خوام بگم خیلی از ما فقط به: " بهترین، بیشترین و بالاترین " چسبیدیم و نتیجه اش شد، این نسل های افسرده،پرتوقع و همیشه گریان. شاید لازمه تغییر جهت بدیم یا حداقل اجازه ندیم نحسیِ "ترین" دامن بچه هامون رو بگیره



چگونه اشتباهات همسرم را به او بگویم؟


سوال مهمی که برای فرد در این شرایط ایجاد می شود، این است که آیا باید این مسئله را به روی همسرش بیاورد یا از آن بگذرد؟

انسان جایزالخطاست! این باور همه ی ماست؛ اما واقع به این معنی نیست که به راحتی اشتباه کنیم؛ بلکه یعنی هیچ انسانی عاری از اشتباه نیست.

همه ما کم و بیش در زندگی اشتباهاتی داشته و داریم. مهم این است که درک کنیم چه اشتباهاتی کرده ایم و آنها را تکرار نکنیم. زن و شوهر در زندگی مشترک هم عاری از اشتباه نیستند. در واقع گاهی این اشتباهات ما هستند که پایه های یک زندگی خانوادگی را به لرزه در می آورند. هنگام بروز اشتباهی از جانب همسرمان، لحن ما برای گفتن آن می تواند تشدید کننده ی شرایط بد پیش آمده باشد؛ اما به هرحال مسئله ای است که باید گفته شود.
آیا باید اشتباهات همسرمان را به روی همسرمان بیاوریم؟
یکی از مشکلاتی که زن و شوهر ها با آن روبه رو می شوند، شرایطی است که اشتباهی از جانب آنها رخ می دهد و طرف مقابل شکل رفتار مناسب با آن را نمی داند. سوال مهمی که برای فرد در این شرایط ایجاد میشود، این است که این است که آیا باید این مسئله را به روی همسرش بیاورد یا از آن بگذرد؟ نکته ی ظریفی در این تصمیم گیری وجود دارد. گاهی اشتباهی که از همسرمان سر زده، عمدی نیست و همسرمان به عمد آن اشتباه را مرتکب نشده؛ بنابراین جدای از مساله ی ناراحتی پیش آمده، مهم است که بدانیم همسرمان از آنجا که عمدی این اشتباه را انجام نداده؛ پس اشرافی هم به آن ندارد. یعنی او نمی داند که اصلا کار اشتباهی انجام داده است. در این شرایط او حق دارد که بداند رفتار یا گفتارش درست نبوده؛ چون اگر آن را تکرار کند و باعث ناراحتی ما بشود، نوع ناراحتی شدت یافته ما از تکرار این عمل اشتباه، او را می رنجاند و این توقع هم در وی شکل میگیرد که”من که نمیدانستم این کارم از نظر تو اشتباه است”. پس بهتر است آنچه را حس می کنیم میتواند تکرارش ما را برنجاند و همسرمان هم از آن بی خبر است را حتما به او بگوییم.
فضایی محترمانه برای گلایه
هنگام عنوان کردن اشتباهات همسرتان، ملایمت رفتاری و گفتاری را فراموش نکید. سر او داد نکشید. با توهین یا کلمات نامناسب اشتباهش را یادآور نشوید. تنها گفتن این که ”من از این کارت خوشم نیومد” کافی نیست و ممکن است زمینه ساز لجبازی هم بشود. علت ناراحتی تان را عنوان کنید تا اگر سوء تفاهمی ایجاد شده، برطرف شود. اگر همسرتان پی به اشتباهش می برد، لازم نیست دیگر ادامه بدهید و موضوع را پشت سر هم تکرار کنید.
وقتی اشتباهی عنوان شد و همسرتان آن را پذیرفت، آن را پایان یافته بدانید و بار دیگر در مساله ی دیگر و اشتباه دیگری که ربطی به این موضوع ندارد، آن را پیش نکشید.
با اشتباهات گروکشی نکنید
متاسفانه وقتی اشتباه همسرتان را به رویش و آن را فراموش هم نمی کنید و نمی بخشید، جایی دوباره خودش را نشان می دهد. برای مثال، همسری در جایی که خودش اشتباه کرده، به جای پذیرش اشتباه و تغییر و بهبود رفتارش، آن را مقابله به مثل با اشتباه قبلی همسرش عنوان می کند و مسیر اشتباهی از لجبازی را طی میکند. بنابراین اشتباهات را به او بگویید تا بابت آن ناراحتی خاصی را مدتها با خودتان حمل نکنید و مانع ایجاد حس انتقام شوید.
اشتباه را با سرکوفت یکی نکنید
متاسفانه لحن و روش ما می تواند همه چیز را وارونه کند. گاهی تنها با تاکید روی واژه ای یا بالا بردن صدا هنگام ادای جمله ای و … منظور سخن ما گم یا وارونه میشود. اگر میخواهید همسرتان را متوجه اشتباهی که مرتکب شده کنید، آن را به شکل بد منتقل نکنید، سرکوفت نزنید و لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید. ضمن آن که باید فرصت پاسخگویی به همسرتان هم بدهید و مانند نصایح والدین به کودکان، بحث را یکطرفه جلو نبرید. شاید این شما هستید که اشتباه متوجه شده اید و این یکطرفه رفتنها می تواند درنظر همسرتان خود رای بودن، استبداد و حتی روحیه ناسالم و تردیدآمیز بودن افکارتان را جلوه بدهد.
توبیخ نکنید
اگر قصد دارید به همسرتان بگویید کارش را اشتباه است، در وهله ای اول لحن مناسبی را انتخاب کنید. هرگز از هر اشتباهی برای فریاد کشیدن سر همسرتان و ایجاد فرصتی برای دعواهای خانگی استفاده کنید. شما باید اشتباه را و علت این که چرا اشتباه است، به همسرتان شرح دهید. قرار نیست او را وارد جلسه محاکمه ی کوبنده ای کنید. اطلاع رسانی مرحله ی اول کار است. به همسرتان بگویید کارش اشتباه بود و برایش دلیل بیاورید که به چه علت اشتباه است و چه تاثیری بر شما یا رابطه تان داشته. سپس دوستانه و با مهربانی از او بخواهید که در رفتارش تجدید نظر کند.


هشت عادت زوج های خوشبخت


1. احوال پرسی

با یکدیگر در تماس باشید و احوال هم را جویا شوید. برای یکدیگر یادداشت بگذارید و حتماً در آن قید کنید که چقدر از وجود همدیگر متشکرید .حتی مکالماتی با عبارت های دوستانه و قدیمی مانند" سلام، چگونه روز خود را می گذرانی؟" نیز به طور حتم شریک شما را خوشحال می کند.

2. دوست یابی

زمانیکه اجازه می دهید دیگران وارد دنیای شما شوند ، از فشار روی شریکتان می کاهید . دیگر وی نقش آقا یا خانم همه کاره را بر عهده ندارد و با این کار بار سنگینی از روی دوش وی بر می دارید.

3. سپاسگزاری

شاید این مطلب کمی کلیشه ای به نظر برسد، اما کار می کند. برای هر کار کوچکی که شریکتان برای حفظ رابطه انجام می دهد از او تشکر کنید و سپاسگزار باشید. می توانید این سپاسگزاری را در یک یادداشت بیان کنید یا در دفتر خاطراتتان بنویسید. هنگامی که شما مراتب سپاسگزاری خود را روی کاغذ می آورید ،خواهید دید که کمتر بد خلق می شوید و دربارۀ مسائل جزئی زیاد سخت نمی گیرید. دیگر فکر نمی کنید که شریکتان کفش هایش را در جاکفشی نمی گذارد چون می خواهد پای شما به آنها گیر کند و گردنتان بشکند .یا اینکه قصد وی از غرق شدن در یک نمایش کارتونی فقط حرص دادن شماست.

4. زندگی پرشور

به طور خلاصه،داشتن اشتیاق و انرژی جنسی عالی است، اما پس از گذشت 10 سال از ازدواج، این امر رنگ می بازد. این مسئله برای همه پیش می آید .حال جالب است بدانید که اگر خود را به انجام کارهای دیگری که برایشان اشتیاق دارید، مشغول کنید، با انرژی و میل جنسی بیشتری نزد شریکتان باز میگردید تا اینکه بر این مسئله حساس شوید و انواع محرک ها را مصرف کنید یا دائم از این امر دلخور باشید. بنابراین پرشور زندگی کنید و به دیگر کارهای مورد علاقۀ خود بپردازید.

5. خوشحالی بابت داشته ها

منظور این است که از آنچه دارید و هستید ،چه دربارۀ شخصیتتان چه دربارۀ اموالتان، خوشحال باشید .برق دارید؟ آب دارید؟ مواد غذایی در یخچال فراهم است؟ بله، بله، بله؟ خوب، دیگر چه می خواهید. اگر بدانید که یک خانه شگفت انگیز دارید که به خاطر حفظ آن شما و همسرتان از جان و دل مایه می گذارید و کار میکنید، باید شاد زندگی کنید.

6. لذت بردن از اتفاق های کوچک و ساده

از پخت و پز با هم در آشپزخانه یا خوردن ناهار در پیک نیک همراه با بچه روی چمن های حیاط خود درست همان موقع که لباس های شسته شده روی بند رخت مجاورتان در حال خشک شدن است لذت ببرید.

7. نترسیدن از بی پولی

بی پولی خوشایند نیست اما گاه اجتناب ناپذیر است .به اندازه ای که برای شما مقدور است ،خوش بگذرانید و دوستان خود را نیز به جمع تان دعوت کنید. البته آنهایی که از بودن با شما لذت می برند نه آنهایی که رفیق جیبتان هستند. این مسئله برای همه پیش می آید و دلیلی برای خجالت کشیدن و انزوا طلبی نیست.

8. مثبت اندیشی

مبادا فکر کنید که دیگران همیشه سعادتمند هستند و شما خیر. مثبت اندیشی عضلات مغز شما را نوازش می دهد . مهم نیست که شما انسان کاملی هستید یا خیر، به هر حال همین که با هم هستید، برای حفظ و ارتقای خود و رابطه تان تلاش می کنید و از آن لذت می برید ،خود خوشبختی است.

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، سمن سجادی
منبع: webmd.com

چطور خودمو کنترل کنم؟!

سایت TalentSmart پژوهشی بر بیش از یک میلیون نفر انجام داده و دریافته است که عملکرد بهتر توسط افرادی انجام می‌شود که هوش احساسی بالاتری دارند (دقیقا 90 درصد عاملان). 
نشان هوش احساسی کنترل داشتن بر خود است؛ مهارتی که با متمرکز نگه داشتن و ایجاد پیشرفت در شما، بهره‌وری را بالا می‌برد.
متاسفانه کنترل خود، مهارتی مشکل برای تکیه بر آن است. کنترل خود برای اکثر افراد بسیار زودگذر است به‌طوری که مارتین سلیگمن و همکارش در دانشگاه پنسیلوانیا پژوهشی بر دو میلیون نفر از افراد انجام دادند و از آنها خواستند تا توانایی‌های خود را در 24 مهارت مختلف رتبه‌بندی کنند، کنترل خود امتیاز بسیار پایینی به‌دست آورد.
کنترل خود تلاشی برای رسیدن به یک هدف است و ضعف در آن تنها یک شکست است. اگر شما در تلاشید تا از یک بسته چیپس بعد از شام فرار کنید، چون می‌خواهید چند کیلو وزن کم کنید و شب‌های دوشنبه و سه‌شنبه موفق به این کار می‌شوید، ولی روز چهارشنبه با خوردن چهار وعده خوراکی‌های حاوی کالری بالا و مواد مغذی کم اغوا شده‌اید، شکست شما نسبت به موفقیتتان بیشتر نمود پیدا می‌کند. در واقع دو قدم به جلو و چهار قدم به عقب برداشته‌اید. از آنجا که کنترل خود امری است که همه ما می‌توانیم از آن استفاده کنیم؛ کارهایی را که افراد با هوش احساسی بالا انجام می‌دهند تا خودشان را بهره‌ور و قدرتمند نگه‌ دارند، بیان می‌کنم. آنها هوشیارانه این 12 نوع رفتار را به‌کار می‌برند، چون می‌دانند مفید خواهد بود. برخی بدیهی هستند، باقی غریزی‌اند اما همه آنها به شما کمک خواهند کرد تا شکست‌های آزاردهنده را به حداقل برسانید و بهره‌وری خود را افزایش دهید.

آنها خودشان را می‌بخشند
احساس شدید از خودبیزاری و نفرت یک چرخه معیوب در شکست کنترل خود است. این احساسات به‌طور نمونه منجر به اغماض بیش از حد در رفتار متخلفانه می‌شود. وقتی اشتباهی مرتکب می‌شوید، بسیار ضروری است که خودتان را ببخشید و به راهتان ادامه دهید. اینکه اشتباهات چه احساسی در شما ایجاد می‌کنند را نادیده نگیرید؛ اما در آن غوطه‌ور نشوید. به‌جای آن توجه خود را معطوف به این کنید که برای بهبود خودتان در آینده چه کاری می‌خواهید انجام دهید.
شکست‌ها می‌توانند اعتماد به نفس شما را از بین ببرند و این باور را که شما نتایج بهتری در آینده به‌دست خواهید آورد دشوار خواهند کرد. در اکثر مواقع شکست‌ها از پذیرش ریسک و تلاش برای به‌دست آوردن هدفی که دشوار است ناشی می‌شوند. افراد دارای هوش احساسی می‌دانند که موفقیت در توانایی آنها در مواجهه با مشکلات نهفته است و تا زمانی که آنها در گذشته سیر می‌کنند، این امر میسر نخواهد شد.
هر چیزی که ارزش به‌دست آوردن داشته باشد شما را ملزم می‌کند ریسک آن را بپذیرید. نمی‌توانید به ناکامیها اجازه دهید تا شما را از باور به توانایی‌تان برای رسیدن به موفقیت بازدارد. زمانی که در گذشته سیر می‌کنید، گذشته شما زمان حالتان می‌شود و شما را از حرکت به سمت جلو بازمی‌دارد.

تا زمانی که چیزی را واقعا نخواهند، «بله» نمی‌گویند
پژوهش‌های انجام شده در دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو نشان می‌دهد هرچقدر «نه» گفتن برای شما دشوارتر باشد، احتمال اینکه با استرس کاری، خستگی و حتی افسردگی روبه‌رو شوید، بیشتر خواهد بود و همه اینها کنترل خود را دشوارتر خواهند کرد. توانایی «نه» گفتن حقیقتا چالش مهمی برای کنترل خود برای بسیاری از مردم است. «نه» کلمه قدرتمندی است که نباید از به‌کار بردن آن هراسی داشته باشید. وقتی زمان نه گفتن است، افراد دارای هوش احساسی بالا از عباراتی نظیر «فکر نکنم بتوانم» یا «مطمئن نیستم» اجتناب می‌کنند. نه گفتن به تعهدات جدید، تعهدات قبلی شما را محترم می‌شمارد و به شما فرصتی می‌دهد تا با موفقیت آنها را به اتمام برسانید. فقط به خودتان یادآوری کنید که اکنون نه گفتن یکی از نشانه‌های کنترل بر خود است که باعث می‌شود از اثرات منفی پذیرش تعهدات بالاتر اجتناب کنید و در آینده بتوانید کنترل بر خود را افزایش دهید.

به دنبال کمال نیستند
افراد دارای هوش احساسی، رسیدن به کمال را به‌عنوان هدف خود در نظر نمی‌گیرند چون می‌دانند وجود ندارد. انسان ذاتا جایزالخطا است. زمانی که رسیدن به کمال هدف شما است، همواره با احساس سرزنش‌آمیزی از شکست باقی می‌مانید که باعث می‌شود از تلاشتان دست بردارید یا از آن بکاهید. شما از تلف کردن وقتتان برای تاسف خوردن بر شکست‌ها و ناکامی‌های خود و آنچه باید به‌طور متفاوت انجام می‌دادید و به جلو حرکت می‌کردید، دست برمی‌دارید، به داشته‌های خود و آنچه در آینده به‌دست خواهید آورد افتخار می‌کنید.

بر راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند
جایی که توجه‌تان را جلب می‌کند، حالت یا گرایش احساسی شما را تعیین می‌کند. زمانی که بر مشکلاتی که با آنها مواجه هستید متمرکز می‌شوید، احساسات منفی ایجاد می‌کنید و آنها را گسترش می‌دهید در نتیجه مانع از کنترل خود می‌شوید. تمرکز بر اعمالی که باید انجام دهید تا خودتان و شرایط پیرامونتان را بهتر کنید، موجب می‌شود تا احساس سودمندی فردی در خودتان بیابید که احساسات مثبت ایجاد می‌کند و عملکرد را بهبود می‌بخشد. افراد دارای هوش احساسی توجه خود را بر مشکلات نخواهند گذاشت، چون می‌دانند وقتی بر راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند، تاثیرگذارتر خواهند بود.

از پرسش «چه می‌شد اگر؟» اجتناب می‌کنند
عبارت «چه می‌شد اگر؟» آتش استرس و نگرانی را شعله‌ورتر می‌کند که برای کنترل بر خود بسیار مضر است. مسائل می‌توانند از هزاران مسیر متفاوت حل شوند و اکثر مواقع شما وقت خود را صرف نگرانی در مورد احتمالات می‌کنید و زمان کمتری برای عمل کردن و بهره‌ور ماندن می‌گذارید. (بهره‌ور ماندن موجب آرامش شما می‌شود و متمرکز نگهتان می‌دارد.) افراد مولد می‌دانند که پرسیدن «چه می‌شد اگر؟» آنها را به جایی خواهد برد که نمی‌خواهند. البته، برنامه‌ریزی سناریو یک تکنیک برنامه‌ریزی استراتژیک ضروری و موثر است. کلید تشخیص در اینجا تشخیص تفاوت تفکر مبتنی بر نگرانی و تفکر استراتژیک است.

مثبت‌نگر باقی می‌مانند‌
تفکرات مثبت به شما کمک می‌کنند تا با تمرکز بر توجه مغز به پاداش‌هایی که برای تلاشتان دریافت خواهید کرد، کنترل خود را تمرین کنید. باید با انتخاب آگاهانه مسائل مثبت جهت فکر کردن، به مغز سرگردان خود اندکی کمک کنید. هر تفکر مثبتی موجب می‌شود تا توجه‌تان را دوباره متمرکز کنید. وقتی مسائل خوب پیش می‌روند و شرایطتان خوب است، کنترل خود نسبتا ساده است برعکس وقتی مسائل بد پیش می‌روند و ذهن شما غرق در تفکرات منفی می‌شود، کنترل بر خود یک چالش است. در این گونه مواقع، به روزی که سپری کرده‌اید فکر کنید و اتفاقات مثبتی را که افتاده‌اند یا خواهند افتاد، هر چقدر هم که کوچک باشند شناسایی کنید. اگر نمی‌توانید بر اتفاقات جاری تامل کنید، از گذشته درس بگیرید و به آینده فکر کنید. نکته مهم این است که باید چیزهای مثبتی داشته باشید تا در صورت بروز تفکرات منفی توجهتان را به سمت آنها جلب کنید. بنابراین تمرکزتان را از دست نمی‌دهید.

به غذا خوردن اهمیت می‌دهند
این مورد را در طبقه‌بندی‌تان وارد کنید، مخصوصا اگر در کنترل غذا خوردن مشکل دارید. وقتی کوشش می‌‌کنید تا کنترل بر خود را اعمال ‌کنید، مغز شما به‌شدت گلوکز می‌سوزاند. وقتی قند خون شما پایین است، ممکن است تسلیم انگیزش‌های مخرب شوید. غذاهای قنددار سطح قند خون شما را به سرعت بالا می‌برند و بعد از آن موجب خستگی و آسیب‌پذیری شما در برابر رفتارهای آنی و بدون فکر قبلی می‌شوند. خوردن چیزی که سوخت اندکی برای بدنتان فراهم می‌کند، مثل حبوبات یا گوشت، روزنه‌ای از کنترل بر خود به شما خواهد داد. بنابراین زمانی که گرسنه هستید و در اجتناب از یک بسته شکلات مشکل دارید، اگر می‌خواهید شانسی برای مبارزه داشته باشید، اطمینان یابید که به جای آن چیز دیگری می‌خورید.

به خواب خود اهمیت می‌دهند
این مورد به حدی مهم است که من نمی‌توانم به قدر کافی درباره اهمیت خواب در افزایش هوش احساسی و به‌دست آوردن تمرکز و کنترل بر خود بگویم. زمانی که شما می‌خوابید مغزتان استراحت می‌کند، اتفاقات روزانه را یا ذخیره می‌کند یا دور می‌ریزد (در نتیجه موجب خواب دیدن می‌شود) به‌طوری‌که شما هوشیارانه بیدار می‌شوید. زمانی که شما درست نمی‌خوابید، کنترل بر خود، توجه و خاطرات همگی کاهش می‌یابند. کاهش خواب روزانه هورمون استرس را در شما بالا می‌برد؛ حتی اگر اکنون محرک تنش‌زا نداشته باشید. اینها همگی عامل اصلی کاهش بهره‌وری هستند. کاهش خواب بهره‌وری شما را در طول روز کاهش می‌دهد پس آسوده‌تر بخوابید.
زمانی که خسته‌اید، توانایی مغز شما برای جذب گلوکز به شدت کاهش می‌یابد. این امر کنترل عوامل ناگهانی که تمرکز شما را برهم می‌زنند دشوار می‌سازد. علاوه‌بر این بدون خواب کافی احتمالا اشتیاق برای خوردن غذاهای قندی برای جبران سطوح پایین گلوکز خواهید داشت. بنابراین اگر در تلاش هستید تا کنترل بر خود را در غذا خوردنتان اعمال کنید، هر شب راحت بخوابید.

ورزش می‌کنند
روزانه 10 دقیقه ورزش کردن می‌تواند اسید گاما آمینوبوتیریک (GABA)(یک انتقال‌دهنده عصبی که مغزتان را آرام می‌کند و در مقابل تنش‌ها قدرتمند نگه می‌دارد)آزاد کند.

ورزش‌های ذهنی می‌کنند
در واقع ورزش‌های ذهنی به مغزتان آموزش می‌دهد تا یک ماشین کنترل نفس باشد. هر تکنیک ساده‌ای مثل تمرکز حداقل به میزان پنج دقیقه در روز خودآگاهی را در شما بهبود می‌بخشد و توانایی مغز را برای مقاومت در برابر تنش‌های مخرب بالا می‌برد.

با خود حرف‌های منفی نمی‌زنند
قدم بزرگ در تمرین کنترل بر خود این است که با خودتان حرف‌های منفی نزنید. هرچقدر بیشتر فکرهای منفی کنید، به آنها قدرت بیشتری می‌دهید. بیشتر فکرهای منفی ما تنها یک فکر ساده هستند و نه حقیقت. وقتی افکار منفی و بدبینانه را باور می‌کنید صدایی از درون می‌گوید: اکنون زمان توقف و ثبت آنها است. در واقع آنچه را که انجام می‌دهید متوقف کنید و آنچه را که به آن می‌اندیشید ثبت کنید. به این‌گونه فرصتی می‌یابید تا سرعت افکار منفی را کاهش دهید. منطقی‌تر خواهید شد و در ارزیابی درستی آنها با ذهنی باز تصمیم می‌گیرید.
شما می‌توانید شرط ببندید هر زمان که از کلماتی چون «هرگز» «بدترین»و غیره استفاده می‌کنید، گفته‌هایتان درست از آب درنخواهند آمد. اگر حرف‌های شما وقتی که روی کاغذند هنوز به واقعیت نزدیک باشند، آنها را به یک دوست یا همکار مورد اعتماد بدهید و ببینید که آیا او با شما موافق است یا نه. آنگاه حقیقت قطعا پدیدار خواهد شد.
با مجزا کردن افکارتان از حقایق آنها را شناسایی و برچسب می‌زنید و این امر موجب می‌شود تا از چرخه منفی‌گرایی رهایی یابید و به سمت یک چشم‌انداز جدید مثبت حرکت کنید.

این استراتژی‌ها را عملی می‌کنند
مهم‌ترین نکته برای یادآوری این است که شما باید این استراتژی‌ها را به فرصتی برای عمل کردن تبدیل کنید. این به آن معنی است که به‌جای آنکه تسلیم تنش‌ها شوید، لحظاتی که برای کنترل بر خود تلاش می‌کنید را می‌شناسید و به این استراتژی‌ها نگاه می‌کنید و قبل از تسلیم شدن فرصتی به آنها می‌دهید.How Successful People Stay Productive and In Control, forbes dot com 
روزنامه دنیای اقتصاد - مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد


من اگر مرد بودم....

من اگر مرد بودم و دست زنی را می گرفتم،
پا به پایش فصل ها را قدم می زدم و برایش از عشق و دلدادگی می گفتم؛
تا لااقل یک دختر در دنیا از هیچ چیز نترسد!...
شما زن ها را نمی شناسید! زن ها ترسو اند، زن ها از همه چیز می ترسند، از تنهایی، از دلتنگی، از دیروز، از فردا، از زشت شدن، از دیده نشدن، از جایگزین شدن، از تکراری شدن، از پیر شدن، از دوست داشته نشدن،...
و شما برای رفع این ترس ها نه نیازی به پول دارید، نه موقعیت و نه قدرت، نه زیبایی و نه زبان بازی!
کافیست فقط حریم بازوانتان راست بگوید!
کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشید!
تقصیر شما بود که زن ها آن قدر عوض شدند. 
وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت، 
زن ها عوض شدند....
آن قدر که امنیت را در پولِ شما دیدند،
آن قدر که ترس از دوست داشته نشدن را با جراحی پلاستیک تاخت زدند، و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن، و و و... عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ای ست؛ 
وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، 
تعادل دنیا به هم می خورد...

سیمین بهبهانی


اما خانم بهبهانی من میگویمهرچند که زن ها در جامعه ی کنونی من بیش از مردان مورد ظلم واقع می شوند؛ اما چه زن، چه مرد نیاز به محبت دارد و هرکدام که کوتاهی کنند تعادل دنیا بهم میخورد!