شادمانی ویژگی ارزشمندی است که توسعه و گسترش آن در شخصیت انسان از دوران کودکی شروع می شود. ده روش ساده برای تربیت کودکان شاد را که برای کودکان از حدود سن دو ساله تا بزرگتر می توانید به کار ببرید، در ادامه بخوانید:
۱- به کودکتان عشق بورزید :
اولین راز پرورش کودکی شاد تمجید از اوست . عشق مطلق والدین مهمترین عامل در شادی کودکان است. وقتی کودکان بزرگ می شوند دانستن اینکه علایق ، عقاید ، خصوصیات و استعداد هایشان با ارزش تلقی می شود پایه گذار شادی سالهای بعدی زندگی شان خواهد بود . البته پذیرش کودک به معنای چشم پوشی همیشگی از خطاهایش نیست .
یاد بگیرید که عملکرد کودک را نقد کنید نه شخصیت او را . همچنین آنچه را که از کودک می خواهید به او بگویید نه آنچه را که نمی خواهید.
۲- نه، من نمی توانم را به بله، من می توانم تبدیل کنید :
وقتی کودک شما بداند که به او اطمینان دارید و باورش کرده اید احساس می کند که دست یافتن به همه چیز برایش امکان پذیر است . افکار کودک نسبت به خود بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین والدین باید افکار مثبت به کودکان خود القا کنند .
وقتی که در مدرسه ابتدائی ،معلم پسر مک بلدسو نویسنده کتاب پروش فرزند با متانت به او گفت که هیچ استعدادی برای بازی فوتبال نداری ، وی به پسر سرزنش شده اش گفت که هرگز اجازه ندهد کسی به اهداف و رویاهایش راه پیدا کند . امروز پسر او بازیکنی حرفه ای در یکی از تیم های مطرح کشور است . القائات فکری مثبت بلدسون در ذهن پسرش زندگی او را متحول کرد.
۳- مقررات منصفانه وضع کنید و به آنها پایبند باشید :
کودکان کم سن سال با احساس امنیت ،شاد می شوند . فرض کنید که در بالای آبشار مرتفعی ایستاده اید درصورتی از ایستادن در آنجا لذت خواهید برد که حفاظی در برابرتان باشد ، در غیر این صورت دچار اضطراب و خواهید شد . کودکان هم اینگونه اند .
وقتی که چارچوب محکمی برای رفتارهایش وجود داشته باشد ،آنها پیشرفت می کنند . در حقیقت کودکان در جستجوی ساختارند .
۴- ابعاد مثبت را برجسته کنید :
به کودک خود بفهمانید که هیچ مشکلی وجود ندارد ، که به اتفاق هم نتوانیدآن را حل کنید . همچنین به او بیاموزید که خوشش،ن باشد.
اگر اتفاق بدی افتاد، با صدای بلند فکر کنید و بگذارید او افکار شما را بشنود (وای نه باورم نمی شود که این اتفاق افتاده ، اما درستش می کنم ، چیز مهمی نیست) .
یادگیری خوشبینی مهم است زیرا کودک مشتاق و آرزومند به احتمال زیاد بزرگسالی شاد خواهد شد . افراد ناراضی و ناخشنود بر حوادث منفی زندگی متمرکز می شوند ،درحالی که افراد شاد به ووهیعی می اندیشند که چشم انداز بهتری از آینده به آنها می دهد .
۵- حلقه شادی کودکتان را کامل کنید :
والدین در پی معلمان و مربیانی هستند که بتوانند حلقه شادی کودکانشان را کامل کنند . به کودکتان کمک کنید ارتباطات دوستانه اش را حفظ کند و گسترش دهد . داشتن ارتباطات قوی و مهارت برقراری آن از شروط اصلی شاد زیستن در آینده است .
۶- کودکان را به تحریک بیشتر وادارید :
کودکان امروز سنگین وزن ترن؆�9� این برای سلامت و شادابی آنها مضر است . کودکان چاق ، در مقایسه با سایر کودکان ،اعتماد به نفس کمتری دارند و افسرده ترند . اگر کودکان سرگرمیهای پر تحرک خارج از خانه را جانشین فعالیت های کم تحرک خانگی کنند و به جای غذاهای آماده ای که فاقد ارزش غذایی است ،غذاهای سالم و طبیعی بخورند �AF �8�ز فوائد شاد زیستن بهره خواهد برد . کودکی که خوب غذا می خورد و ورزش می کند مغزش موادی شیمیایی به نام اندروفین ترشح می کند که به او احساس شادی می بخشد . با فراهم کردن میان وعده های طبیعی از جمله میوه های تازه فصلی ،پرهیز از قرار دادن تنقلات در دسترس کودکان و جانشین کردن غذاهای سالم خخ؆گی به سلامت کودک خود کمک کنید . کودکتان را به انجام دادن ورزش و سرگرمیهای خارج از منزل تشویق کنید . بازی با سایر کودکان قدرت خلاقیت خلاقیت کودکتان را تقویت می کند و مهارت های اجتماعی را به او می آموزد .
۷- شادی را در جعبه یادگاری ها ذخیره کنید:
اشیای مورد علاقه کودکتان ، عکس ها، کارت پستال ها ، یادگاری ها ، کاردستی هایی را که یاد آورد خاطرات شاد برای کودک هستند داخل جعبه ای قرار دهید . هرگاه کودکتان بیمار است یا غمگین و لبخندی ساده نیاز دارد ،آنها را از جعبه بیرون آورید و به او نشان دهید .
۸- لحظات جادویی ارتباط را بیابید :
اخیراً مطالعه ای بر روی ۲۰۰۰ کودک ۵ تا ۱۷ ساله انجام شده است . از آنان پرسیده شد که خواهان چه چیزی هستند که با پول نمی شود خرید . همه آنها در پاسخ گفته بودند که خواهان والدین و توجه آنها هستند .
کودکان ما می خواهند که به آنها فکر کنیم ، برنامه هایی ترتیب دهید که همه اعضای خانواده بتوانند در آن شرکت کنند و لذت ببرند. مثل کوهنوردی، پیاده روی….
کودکان را در فعالیت های روزمره تان مانند انجام دادن کارهای خانه ، خرید و آبیاری باغچه شریک کنید.
. ۹- ژن تلاش دوباره را به کودک خود منتقل کنید :
کودک شما همه فکر و ذهن این است شاگرد اول کلاس شود ،ولی در این رقابت همکلاسش برنده شده است . یک راز اصلی شاد زیستن برخورداری از قدرت پشت سر گذاشتن مشکلات است .
سعی نکنید کودک خود را ا زهمه ناراحتی ها دور نگه دارید . به او کمک کنید بیاموزد چگونه با آنها مواجهه شود .
اگر شکست درسی یا غیر درسی اورا نا امید کرده ،کمک کنید تا هرچه سریع تر به وضعیت عادی خود برگردد . تشویق کنید تا احساسات خود را در قالب نوشته یا نقاشی بیان کند. شما الگوی کودکتان هستید . مطمئن شوید که الگوی مناسبی در مقابل اوست و روحیه خود را در هیچ شرایطی نبازید .
۱۰-دراو شگفتی ایجاد کنید :
هنگامی که کودک با چیزی بزرگتر از خودش مواجه می شود ،خواه پدیده ای فیزیکی باشد یا معنوی ، احساس رضایت خاطر می کند .
با کودکان درباره عقاید خود خداوند و مقدسات دینی صحبت کنید لازم نیست که او همه جزئیات را درک کند . با او در جنگل قدم بزنید ،به ستارگان خیره شوید و احساس مراقبت و توجه در کودکان را پرورش دهید .
شما والدین پیشرو می توانید از همین امروز برخی از ایده های بالا را عملا برای تربیت فرزندان شاد به کار ببرید و شادهد رشد عاطفی و روانی کودکتان باشید.
بازنشر : سایت کودک سیتی ، منبع: tafahomnews.co
مجلهی تایمز امروز نوشت: باهوش بودن ممکن است باعث ترقی شود ولی به معنی یک «بلیت طلایی» نیست. افراد باهوش، با وجود استعدادشان در زندگی مرتکب اشتباهاتی میشوند که نتیجهاش میشود: انتخاب «شغل و زندگی شخصی شایستهی یک فرد متوسط یا حتا کمهوش»!
اما باهوشها چه اشتباهات احمقانهای میکنند؟
اشتباه ۱اُم- فکر به جای عمل! باهوشها چون توانایی طبیعی و مهارت بیشتری برای فکر کردن دارند، موقع عمل باز هم فکر میکنند، به ویژه وقتی قرار است تغییری پدید آورند یا به اصطلاح «دنیا را نجات دهند»، موقع عمل باز هم سر خود را با تئوری و تحقیق گرم میکنند.
راه حــــــــــــــــل چیست؟ شروع به عمل، همین حالا!
اشتباه۲وُم- نادیده گرفتن «طراحی و جنبههای زیباییشناسی»: اگر در کار خودتان متخصص و باهوشاید، ممکن است آن قدر درگیر جزییات و کارایی فنی یک شیء شوید که فراموش کنید مردم عادی به «احساس کلی» نسبت یه یک محصول بها میدهند نه به یک ویژگیِ خیلی فنیِ دیگر! مثلا وقتی اولین «آیپاد» روانهی بازار شد، آدمهای خیلی فنی گفتند «اوووه این خیلی گران است، از دید فنی هم چیز خیلی بیشتری از بقیهی موزیک پلیِرهای دیگر ندارد، با نصف این قمیت میشود یک امپی۳ پلیر قدیمی خرید. ولی مردم رفتند و برای خریدن آیپاد جدید پول دادند، چون احساس کلی از به دست گرفتن آن را دوست داشتند!
اشتباه ۳وُم- احترام بیش از حد به چهرههای شاخص و مقامات: البته این فقط اشتباهِ باهوشها نیست ولی شما به اگر به متخصصها، افراد معروف و سرشناس یا تحصیلکردههای یک رشته، بیش از حد احترام بگذارید، دامی در راه شما نهفته است. پروفسور استنلی میلگرام، روانشناس میگوید: «بیشتر مردم و از جمله باهوشها، دستور مقامات را بی چون و چرا اطاعت میکنند، حتا زمانی که میدانند نتیجه اش به ضرر همه است.»
در واقع افراد باهوش، متاسفانه دنبالهروهای سربهراهی هستند. آنها امکان دارد تمام عمر خود را حتا در قالب حرفهای و تخصصی، به لذت بخشیدن به مقامات (مثلا روسای خود) صرف کنند، از دانش و زمان و تخصصی و هوش خود برای خدمت به آنها استفاده کنند، آن قدر که اصلا نتوانند به این فکر کنند که خودشان میخواستهاند چه کار کنند و چه کار متفاوتی انجام دهند.
اشتباه ۴اُم: کماهمیت تلقی کردن تلاش: برای موفق شدن، تلاش، استمرار و اصرار مهمتر از استعداد است ولی باهوشها از آنجایی که در کودکی سریعتر درک میکنند و برای نمرهی خوب گرفتن نیازی به تلاش ندارند، بعد از آن زمانی که به تلاش و استمرار برای موفقیت نیاز دارند، از پس این چالش بر نمیآیند. باهوشها در بچگی بعد از هر موفقیت کوچک چنین میشوند: «آفرین، چه دختر/پسر باهوشی» و گمان میکنند باهوش بودن بخشی از شخصیت و جزیی از وجود آنهاست. بعدها وقتی نتوانند از پس کاری در همان لحظه برآیند، اصلا به آن کار دست نمیزنند و سراغ آن کار نمیروند زیرا اصولا با چالش ناشی از تلاش بیگانهاند.
اشتباه ۵ام-غرور و اعتمادبهنفس کاذب: باهوشها وقتی میبینند در یک کار موفقاند، امر بهشان مشتبه میشود که در همهی زمینههای غیر مرتبط هم صاحب نظراند! باهوشها میخواهند همیشه از «میانبر» به مقصد برسند و به خیال خودشان زرنگی کنند! به همین دلیل بیشتر از افرادبی با هوشِ متوسط خطا میکنند. توصیهی تایمز این است: اگر در رشتهی خود تحصیلکرده و صاحبنظراید، گمان نکنید دربارهی همه چیز صاحب نظر اید!
اشتباه ۶اُم: یک فرد باهوش فکر میکند همیشه باید حق با او باشد! تایمز مینویسد: هرچیزی جای خود را دارد. «حق با من است» اهمیت دارد، ولی «مهربانی» و «عقل» هم به همان اندازه مهم است! کسانی که خودشان را باهوش میبینند فکر میکنند مهم ترین مسئله این است که حرفشان به کرسی بنشیند! همین است که دوره میافتند و تلاش میکنند غلط بقیه را بگیرند تا دیگران به این نتیجه برسند که «حق با آنهاست». آنها سعی میکنند که ایدهی همه را با سند و مدرک و ارائهی فکت تغییر بدهند. باهوشها چشم خود را به روی این نکته میبندند که آدمها وقتی به چیزی باور دارند یا میخواهند تصمیم بگیرند، پای احساسات فردی در میان است و آدمهای عادی، با دلیل و برهان تصمیم نمیگیرند و باور خود را تغییر نمیدهند. محققی به نام چاودری میگوید: «بسیاری از باهوشها ترکیب خطرناکی از خودمِحوَِِری و منطق را به کار میگیرند تا «همیشه» حرف خود را به کرسی بنشانند، زیرا این در واقع برایشان مهمترین مسئله است.»
اشتباه۷اُم: ارزشدهیِ بیش از اندازه به تحصیلات: نویسندهی مشهور امرکیایی، مارک تواین زمانی گفته بود که «اجازه ندهید آموزش و پرورش و آموزش عالی، در آموزش شما تداخل کند!» در واقع باهوشها فکر میکنند آنچه و آنگونه که در مدرسه و دانشگاه یاد میگیرند، تنها مسائل قابل یادگیری و تنها شیوهی یادگیری است؛ بسیاری از باهوشها بین «آموزش» و «درس خواندن» تفاوتی قائل نمیشوند، و یادگیری تجربی را کماهمیت تلقی میکنند. از آن بدتر، ارزش آدمها را از روی تحصیلاتشان میسنجند و چشم خود را بر دیگر ویژگیهای بسیار مختلف و متنوع افراد میبندند.
منبع: مجله تایم