فرزندپروری شیرین

شیرین ترین لحظات عمر یه پدر و مادر، دیدن خنده های بچه شونه، اما گاهی با یه ناراحتی شیرینی ها رو به کام خودشون تلخ می کنند! امان از روزی که مادر و پدر دیگه فرصت جبران نداشته باشند! تقدیم به پدر و مادرهای عاشق و فرزندان شیرینی که آرزوی لبخند بر لبانشان ماند

فرزندپروری شیرین

شیرین ترین لحظات عمر یه پدر و مادر، دیدن خنده های بچه شونه، اما گاهی با یه ناراحتی شیرینی ها رو به کام خودشون تلخ می کنند! امان از روزی که مادر و پدر دیگه فرصت جبران نداشته باشند! تقدیم به پدر و مادرهای عاشق و فرزندان شیرینی که آرزوی لبخند بر لبانشان ماند

تنها راه شاد زیستن

دوست خوب من سلام؛

یادت باشه امروز به خودی خود پرانرژی نمیشه. انرژی رو تو باید به خودت و لحظه های زندگیت تزریق کنی و اولین قدم اینه که منتظر یک اتفاق خاص نباشی. باید یاد بگیری بهانه های شاد بودن و پرانرژی شدنت رو از داشته ها و موجودی الان خودت پیدا کنی.

روزهای کم انرژی مال کسانیه که شادمانی شون رو وابسته به یک اتفاق خاص کردن. اونایی که منتظرن با حل مسایل شون یا رسیدن به آرزوهاشون، شاد و پرانرژی بشن.

اگه تو از این دسته از آدما باشی، لحظه لحظه های زندگیت رو که هنوز به حل مشکلاتت منجر نشده و به آرزوهات نرسیدی، برای خودت تلخ و ناگوار کردی و اگه اون مسایلی که منتظر حل اونا هستی هیچ وقت حل نشه و آرزوهایی که علاقه مند به تحقق اونها هستی هیچ وقت اتفاق نیفته یعنی اینکه یه عمر رو با غصه و ناراحتی سپری کردی.

متأسفانه توی دنیای ما یکی منتظره دعاها و نذر و نیازهاش واسه بچه دار شدن اجابت بشه تا شاد بشه، 
یکی دیگه منتظر تا با قبولی در کنکور و رشته ی مورد علاقه اش انرژی بگیره. 
یکی آرزو می کنه درآمدش چند برابر بشه تا شادی و نشاط بالایی را تجربه کنه، 
یکی منتظر یه خواستگار خوب براش بیاد و ازدواج کنه تا حالش خوب بشه 
یکی هم منتظر شریک زندگیش، بهش اظهار عشق و علاقه کنه تا انرژی بگیره. 
همه اینها در واقع همون افرادی هستن که مهارت شادزیستن رو بلد نیستن. 
البته این خیلی هم خوبه که شما دوست داشته باشین مشکل تون رو حل کنین و به آرزوهاتون برسین اما یادتون باشه اون چیزی که بده و نمیذاره تا شما روزهای شاد و پرانرژی رو تجربه کنین اینه که حال خوب تون رو وابسته به اون اتفاق ها کنین.

روزهای پر انرژی مال اونهاییه که به داشته های الان و اکنون خودشون خشنودند.
به هیچ چیز و هیچ کس و هیچ اتفاقی وابسته نباش. به داشته های اینجا و اکنون خود نگاه کن که برای خیلی ها آرزوهای اونجا و فرداست. اینجوریه که می تونی روزهای پرانرژی و شادی رو تجربه کنی.

با آرزوی روزهای پرانرژی برای همتون

ویتامین های عشق برای ادامه زندگی

ویتامین اول:

عشق و حمایت خداوند (از تشکیل جنین تا تولد)

اولین تجربهٔ ما از زندگی، دوران رشد در شکم ماد راست. برای بسیاری از افراد، دوران جنینی، تجربهای ملکوتی است. رابطهٔ مادر با خداوند نیز دارای اهمیت است. اگر مادر احساس کند که همهٔ وظیفهها بهعهدهٔ او است، در آن صورت، این عقیده یا پیام غیرروحانی به فرزند نیز منتقل میشود. هتر است مادران در این دوران، کتابهای معنوی و روحیهبخش مطالعه کنند و بدانند نیروی بزرگی، حامی آنان است.

ویتامین دوم:

عشق و حمایت پدر و مادر (تولد تا هفتسالگی)

کمبود این ویتامین، باعث میشود که احساس تردید، بیکفایتی و بیارزش بودن، ما را از زندگی عقب بیندازد. از زمان تولد و نوزادی تا حدود هفتسالگی، رشد ما در حالتی شبیه به رؤیا سپری میشود. در این مرحله، در سایهٔ حمایت و مهربانی پدر و مادر، رشد کرده و عشق بیقید و شرط را تجربه میکنیم.

ویتامین سوم:

عشق و حمایت دوستان و تفریحهای سالم (هفت تا چهاردهسالگی)

گاهی افراد نمیدانند که چرا دوستان زیادی ندارند. علتش این است که هرگز دوستیابی را نیاموختهاند. برای داشتن این عشق، دوستیهای قدیمی را تقویت کرده و در صورت لزوم، دوستیهای جدید را ایجاد میکنیم.

ویتامین چهارم:

عشق همکاران و کسانیکه هدف مشابه دارند (چهارده تا بیست و یک سالگی)

برای بهدست آوردن این عشق، بهتر است در باشگاه یا گروه خاصی عضو و در فعالیتهای مذهبی گروهی شرکت کنیم. اعتمادبهنفس از عزتنفس افراد در این دوره بهوجود میآید. گروههای دوستی قوی در این زمان تشکیل میشوند.

ویتامین پنجم:

عشق به خویش (بیست و یک تا بیست و هشت سالگی)

اگر این عشق را نداشته باشیم، ممکن است با اعتیاد، به خود آسیب برسانیم یا بخواهیم در این زمان، عشق به خود را از دیگری کتابی کنیم و تن به ازدواجهای ناهماهنگ دهیم، برای دوست داشتن خویش، روی چند دقیقه را صرف رسیدگی به خواستههای شخصی خود کنید.

ویتامین ششم:

عشق به ارتباط، مشارکت و رابطههای عاشقانه (بیست و هشت تا سی و پنج سالگی)

در این عشق، اطمینان مییابید که با کسی در چیزی یا چیزهائی شریک هستید. در بیشتر موارد، این نیاز از طریق رابطههای مسئولانه و محبتآمیز زناشوئی تأمین میشود. برای افزایش صمیمیت، بیشتر مردم باید به مدت طولانی با یکدیگر رابطههای عاشقانه داشته باشند.

ویتامین هفتم:

عشق و حمایت نسبت به وابستگان (سی و پنج تا چهل و دو سالگی)

این عشق و حمایت بدون قید و شرط، رابطهٔ خاص میان مادر و پدر و فرزندان است. این عشق خاص (مراقبت از فرزندان و نوهها) که ما را به مرحلهٔ ایثار میرساند تا به خاطر دیگران از آنچه خود دوست داریم، چشم بپوشیم، لذت و شادی خاصی دارد.

ویتامین هشتم:

عشق و ادای دین نسبت به جامعه (چهل و دو تا چهل و نه سالگی)

کمک به آبادی و زیبائی جائی که در آن زندگی میکنیم بهصورت داوطلبانه، هر طرحی که برای کمک به تنگدستان، مدرسهها، کتابخانهها، محیط زیست و مانند آن باشد، در این مرحلهٔ زندگی لازم است. در اصل، نعمتهائی را که در زندگی دریافت کردهایم، با دیگران تقسیم میکنیم و بر اثر این سخاوت و جوانمردی، روحمان گسترش مییابد.

ویتامین نهم:

عشق و ادای دین نسبت به جهان (چهل و نه تا پنجاه و شش سالگی)

در این مرحله، لازم است که افق دید خود را وسیعتر سازیم و مرزهای جامعه، نژاد و فرهنگ را درهم شکنیم. در این مرحله، هنگام همدلی و مشارکت با کسانی است که تاریخ و سنتهای متفاوتی دارند در این دوران، سفر و جهانگردی، سیر آفاق و انفس هم مناسب است. در این زمان، عشق دادن به جهان از هر طریقی که در توان ما است، بخشهای تازهای از وجود ما را جلوهگر میسازد و ما را جوان نگه میدارد.

ویتامین دهم:

عشق و خدمت به خداوند (پنجاه و شش سالگی به بعد ... )

هنگامیکه پا به این جهان میگذاریم، مراقبت از ما بهعهده خداوند است. کم کم رشد میکنیم و از دانش، سرشار میشویم. در این مرحله من، تو، او و ما همه در نیروی الهی ذوب میشویم. زندگی، رودخانهای میشود سرشار از نور و عشق خدائی که به آرامی جریان مییابد و لحظه به لحظه فزونی میگیرد.

تمامی این ۱۰ ویتامین عشق، موفقیتهای درونی و بیرونی ما را فراهم میکنند، به شرط آنکه در طول زندگی، به هر ۱۰ مورد توجه داشته باشیم و به آنها رسیدگی کنیم و در هر دورهای از زندگی، زمان بیشتر یا انرژی بالاتری را صرف مخزن خاص همان مقطع کنیم. با استفاده از این مخزنها و ویتامینهای عشق، آنچه را که دوست میداریم، بهدست میآوریم و آنچه را که داریم، دوست میداریم.


منبع: کانون ان ال پی ایران

آیا میدانید عشق بهترین سوخت موتور حرکت انسان است؟


مسئلهٔ واقعی زندگی تنها این نیست که آنچه را دوست میدارید، بهدست آورید؛ بلکه این است که داشتههای خود را همچنان دوست بدارید. خیلیها آموختهاند که چگونه به خواستههای خود برسند، اما دیگر از آنچه بهدست میآورند، لذت نمیبرند. آنچه به دست میآورند، هرگز کافی نیست، همیشه احساس میکنند که گوئی کمبودی دارند از خودشان، سلامتیشان، روابطشان و کارشان رضایت ندارند. همیشه چیزی هست که آرامش فکرشان را بر هم میزند. از سوی دیگر، کسانی هم وجود درند که به آنچه هستند، هر کاری که میکنند و به هر آنچه که دارند، قانع هستند و نمیدانند که میتوانند به چیزهای دیگری که میخواهند، دست یابند. دریچهٔ دلشان به زندگی باز است، ولی نمیدانند چگونه رؤیاهای خود را عملی کنند. بیشتر مردم در جائی میان این دو حد افراط و تفریط قرار دارند.


حال این سؤال در ذهن برخی بهوجود میآید که وقتی شاد نیستیم، چگونه میتوانیم شادی درونی را بجوئیم؟

پاسخ این سؤال، مطلبی است که در ادامه ذکر میگردد.

ممکن است اتومبیل شما خوب کار کند، اما اگر بنزین نداشته باشد، نمیتوانید با آن به جائی بروید عشق، شبیه سوخت موتور است و اگر به ما نرسد، موتورمان خودبهخود از کار میافتد.

چراغ برق ممکن است سالم باشد، ولی اگر برق قطع شود، چراغ دیگر نور نمیدهد. عشق بهمنزلهٔ نیروی برق است و به کمک آن میتوانیم با خویشتن واقعی خود ارتباط برقرار کنیم، عشق مورد نیاز، در حکم کلید برق است که وقتی آن را بزنیم، چراغ روشن میشود. سیمکشی ما سالم است فقط باید برق را وصل کنیم.

هنگامیکه دریچههای دل بسته باشد و ذهن به شادمانی را در جای نادرست جستوجو کند، نمیتوانیم به موفقیت درونی دست یابیم. بهتر است یاد بگیریم که نیازهای عشقی خود را بهصورت تفکیکشده، بشناسیم و آنگاه دریچهٔ دل را به ویتامینهای مختلف عشق بگشائیم تا بتوانیم با خویشتن درونی ارتباط برقرار کنیم.

ما ده نوع نیاز عشقی و یا ویتامین عشق داریم. برای رسیدن به موفقیت فردی به هر یک از این ویتامینها نیازمندیم. برای اینکه خویشتن حقیقی خود را حس کنیم و بشناسیم، باید دل را آماده دریافت هر یک از این ویتامینها سازیم.

اگر بخواهیم زندگی غنی و سرشار از رضایت داشته باشیم، به همه این ده نوع ویتامین نیاز خواهیم داشت. اگر از زندگی خود ناراضی هستید (نرسیدن به موفقیت درونی) یا اینکه به خواستههای خود نمیرسید (نرسیدن به موفقیت بیرونی)، علت اصلی آن، این است که این نیازها تأمین نشده است.


در ادامه ویتامین های عشق برای ادامه ی زندگی را ذکر خواهیم کرد



خانم محترم !
١) به شوهرت افتخار کن !

2)کسی را با او مقایسه نکن!

3)اقتدار و غرور او را نشکن!

4)زیبایی او را در عقل او جستجو کن!

5)قناعت پیشه باش !

6)زیباییت را به رخ دیگران نکش!

7)ناز کن اما متکبر نباش !

8)دلبری و فریبایی و طنازی پیشه کن !

9)احساسات زیبایت را با اندیشه ای متین همراه کن !

10)لجبازی نکن که از چشم شوهرت می افتی !

11) تمکین کن تا تاج سرش باشی

12) !پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه !

13) زیبایی با سادگی و بی آلایشی برای تو آرامش بخش تر خواهد بود !

14) هوس بازی نکن ولی زیبا دوست باش!

15) اگر آشپزی را خوب نمی دونی حتما یاد بگیر!

16) قبل از رانندگی سازندگی را بیاموز!

17) هیچگاه بدون آرایش مقابل شوهرت نشین !

18) دهانت را مسواک وخوشبو کن!

19) بدنت هیچ وقت بوی عرق نده !

20)لباست بوی غذا ندهد !

21) موقع آشپزی از پیش بند استفاده کن !

22) قبل از شوهرت چشم بر هم نگذار و پیش از او بیدار شو !

23) موی تو یکی از دو زیبایی توست ، ازش مراقبت کن!

24) لبخند قشنگت را در هیچ شرایطی با اخم معاوضه نکن !

25) توی رنج هات معناهای زیبا پیدا کن !

26)اگه شوهرت گفت : کسی غیر از من با تو ازدواج نمی کرد ! بگو : پس خیلی باید از تو ممنون باشم

27) اگه بهت گفت : دوستت ندارم ! بهش بگو : عوضش من به تو افتخار می کنم!

28) اگه گفت :حوصله تو رو ندارم ! بهش بگو : منم غیر از تو کسی رو ندارم!

29) اگه گفت : از خانواده ات خوشم نمیاد ! بگو : عوضش من خانواده تو رو دوست دارم !

30) اگه عصبانی شد ! بگو : منو ببخش !

31) گاهی برای مادرشوهرت هدیه بخر !

32) در خواست هاتو با ناز و دلبری برآورده کن!

33) زورگو نباش !

34) سختی کار شوهرت را درک کن!

35) او را در مردم داری کمک کن!

36) وقتی وارد خونه می شه , به پیشوازش برو ! دستشو بگیر ! بِزار روی صورتت!

37) هیچ وقت بهش نگو : تو بی عرضه ای !

38) لباساشو براش اُتو کن که هر وقت خواست عوض کنه معطل نشه!

39) وقتی غذا رو سر سفره می ذاری به او بگو : نمی دونم خوشت میاد یا نه ؟ !

40) لحظه به لحظه از خداوند کمک بگیر !



آقای عزیز!

١) به همسرت بگو : دوستت دارم!

2) واژه « دوست داشتن » را فقط برای او هزینه کن .

3) همسر تو کریستاله ! مواظب باش او را نشکنی

4)کاری کن که به تو ا
یمان بیاره ؛

5)تو باید تکیه گاه خوبی براش باشی

6) از عشقت برای او هزینه کن ، نه فقط از ثروتت ؛

7)زیبایی همسرت را ستایش کن ؛

8)کارهایی که از توانش بیرونه , به او واگذار نکن ؛

9)او گل خوشبوی بهاری است ، پژمرده اش نکن ؛

10) انتظار نداشته باش همسرت مثل تو باشه ؛

11) با بحث و جدل او را خسته نکن ؛

12) نسبت به همسرت همیشه وفادار باش

13) اقتدار و صلابت را جایگزین خشونت کن
14) همدردی و همدلی او را آرام می کنه؛

15) قبل از انتقاد ازش تعریف کن ؛

16) سربسرش نگذار

17)اگه به او احترام بذاری , به زندگی امیدوار می شه ؛

18) اگه آزارش بِدی , از تو متنفر می شه؛

19) از دست پختش تعریف کن ؛

20) نیش او نوشه ، ناراحت نشو ؛

21) دل او را نشکن ؛

22) مسخره اش نکن ؛

23)حسادت او را با تحقیر برنیانگیز ؛

24) انگشتان ظریف و صدای نازکش می گویند : " با من ستیز مکن "

25) هر وقت بهت شک کرد ، با
صداقت و مهربانی مطمئنش کن ؛

26 ) اگه گفت : « به اندازه دنیا دوستت دارم »؛

27) اگه گفت : تو منو دوست نداری
؛ من بدبختم که با تو ازدواج کردم ! بلافاصله به او بگو : عوضش من خیلی خوشبختم که با تو ازدواج کردم ؛

28) اگه گفت : دلم گرفته تو این خونه ؛ بگو : در اولین فرصت روی دوشم سوارت می کنم تو آسمونا می گردونمت ؛

29) اگه گفت : تو خیلی بدی ! بگو : عوضش تو خیلی خوبی ؛

30) اگه ناز کرد ! نازشو به قیمت گرون بخر ؛

31) اگه گریه کرد ، خیلی دسپاچه نشو فقط نوازشش کن ؛

32) اگه گفت : از دست بچه ها خسته شدم بگو : بهت حق می دم ! تو خیلی صبوری ازت متشکرم ؛

33) اگه اخم کرد ؛ بهش بگو : اخم نکن , زشت می شی ؛

34) اگه باهات قهر کرد ! بگو : قهرت هم مثل مهرت قشنگه ؛

35) اگه از مادر و خواهرت شکایت کرد ، فقط شنونده خوبی باش ؛

36) اگه گفت : من خواستگارای زیادی داشتم ؛ با لبخند بگو : پس من خیلی آدم خوش شانسی هستم ؛که تو رو به چنگ آوردم ؛

37) اگه گفت : تو زشتی ؛ بگو عوضش تو خوشگلی ؛

38) اگه بازم گفت : زشتی ؛ بهش بگو : زیبایی مرد در عقل اونه ؛

39) اگه گفت : طلاق می خوام ؛ حتما به مشاور مراجعه کن ؛

40) دل آرامی که داری دل در او بند


تقدیمی از من به همه ی زوج های جوان

شاد و خوشبخت باشید و چتر پرمهر خدا از زندگی تون دور نشه

چگونه رازهایی، از زناشویی را به دیگران نگوییم؟

بیشتر خانم ها هنگام درد و دل کردن اسرار رابطه با همسرشان و یا اسرار زندگی زناشویی خود را به دوستانشان مطرح میکنند ،که این کار صحیح نمیباشد در ذیل مواردی که نباید در درد و دل کردن با دوستنان مطرح شود را عنوان میکنیم
1 دلخوری‌هایتان را به هر کسی نگویید.
اگر رفتار و کردار همسرتان شما را عصبانی کرده یا دو سه روزی است که با هم قهر کرده‌اید، کمی خوددار باشید و این مساله را فقط برای کسی بگویید که می‌توانید روی کمکش حساب باز کنید. در غیر این صورت درددل‌های شما در یاد دوست یا خانواده‌تان می‌ماند، اما وقتی آشتی می‌کنید و زندگی‌تان روال عادی خود را پی می‌گیرد دوستی که شنوای درددل شما بوده حرف‌هایتان را فراموش نمی‌کند، پس مراقب باشید ذهنیت دیگران را نسبت به همسرتان خراب نکنید.
2 میزان درآمدتان را برای کسی فاش نکنید.
برخی از زوج‌های جوان به دلیل رقابتی که با سایر زوج‌ها دارند، میزان درآمد خود را برای آنها بازگو می‌کنند، حال آن‌که دانستن این اطلاعات سبب می‌شود دیگران درباره زندگی شما قضاوت نادرستی کنند، ممکن است آنها شما را بسیار ثروتمند یا بسیار فقیر ببینند و نوع درآمد شما در رفتار و توقعات آنها تاثیرگذار باشد.
3 میزان بدهی‌ها و وام‌هایتان را بازگو نکنید
همان‌طور که درآمد خانواده باید مثل راز بین زن و شوهر باشد، میزان بدهی‌ها هم از همین قانون پیروی می‌کند، ضمن این‌که گاهی خانواده‌ها به خیال این‌که شما قرض زیادی دارید، گمان می‌کنند به اندازه کافی خوشبخت نیستید و مشکلاتتان زیاد است. در حالی که تمام زندگی‌ها فراز و نشیب دارد، بنابر این با سکوت کردن درباره این مسائل به دیگران فرصتی برای قضاوت کردن درباره زندگی مشترکتان ندهید.
4 احساس همسرتان را نسبت به دوستانتان بازگو نکنید
اگر همسر شما نسبت به یکی از دوستانتان حس خوبی ندارد، لازم نیست این مساله را برای او یا حتی برای سایر دوستانتان بیان کنید. دانستن این مساله سبب می‌شود دوستانتان در ارتباط با شما محتاط‌تر شوند، یا خود را مزاحم زندگی شما بدانند و بتدریج ارتباطشان را با شما قطع کنند.
5 از خانواده همسرتان پیش کسی جز خودش گلایه نکنید
اگر با خانواده همسرتان اختلاف نظر دارید یا از هم دلخورید، بهتر است این مساله را فقط با همسرتان درمیان بگذارید. این اختلاف نظرها در اوایل ازدواج بیشتر خود را نشان می‌دهد و معمولا با گذر زمان و شناخت بیشتر، بسیاری از مسائل، خود به خود حل می‌شود اما حرف و حدیث‌هایش باقی می‌ماند و حتی گاهی این حرف و حدیث‌ها خودش سبب دعوایی دوباره می‌شود.

برگرفته از سایت تنظیم خانواده


در آخر من از شما یک سوال دارم : " تا به حال درد و دلهای شما با دیگران چقدر نجات بخش شما بوده اند؟ چند درصد از افرادی که با آنها سخن می گویید متخصص امور ازدواج و خانواده هستند؟! راهکار اساسی چیست؟!